جلسه ۹/۱۰/۹۸ و ۱۱/۱۰/۹۸ مرکز. کتاب آزادی انسان. مبحث اسلام و آزادی تفکر ۳ از ابتدا تا انتهای مبحث

استاد میفرماید آزادی فکر و عقیده باید باشد به شرطی که واقعا هر فرد آنچه را که در دلش هست بگوید نه اینکه یک واژه کلی بگوید و بخواهد برداشت های مختلف را زیر این لوا جمع کند. نه منافق باشد.
امروز مثلا آقای خاتمی اگر اعتقاد دارد به آزادی جنسی باید صریح بگوید نه اینکه کلی بگوید آزادی و شعار منافقانه دهد.
امروز نفاق را بعنوان یک استراتژی در نظر میگیرند. چون میگویند جامعه را نمیتوان با شُک اصلاح کرد بلکه باید تدریجی این کار را کرد. لذا باید اول همه را زیر یک شعار جمع کرد.
شهید مطهری در برخی صفحات مثل مبحث اسلام و آزادی تفکر ۳ رسماً انسان را دعوت به رک و صریح بودن و پرهیز از نفاق در سخن گفتن میکند. این کار واقعا روح انسان را جلا میدهد. او به ما یاد میدهد نه تنها انسان خود باید از مبهم و دوگانه سخن گفتن پرهیز کند بلکه هر فرد سیاسی که سعی کرد با نفاق و به اسم سیاست، مردم را فریب دهد، رسوا کند. پس تکه انداختن و در لفافه سخن گفتن و واضح صحبت نکردن برای اینکه نظر موافق و مخالف جلب شود غلط است.
امروزه افکار شهید مطهری که دم از آزادی ابراز و عقیده و بیان میزند ، بعد از شکل گیری جمهوری اسلامی این اندیشه ها به آن شدتی که شهید مطهری بیان میکند پیاده نشد چون فهمیدند که اگر بخواهند آنقدر آزادی بدهند که همه بیایند، هرج و مرج میشود و نظم جامعه به هم میریزد. قانونا هم امکانش نیست. مثلاً در زمان انتخابات بعضی حرف های صریح که زده میشود ببینید چگونه امنیت ملی را به خاطر میاندازد. اخلال در نظم عمومی میشود. و بر هم زدن امنیت کشور و افشای اسرار.
البته یک نکته ای هست. شهید مطهری چند صحفه قبل ذکر میکند که یک سخنران لاییک نباید بروی در جمع دانشجویان سال اول بحث کند. در مجلس امام رضا هم فقط علمای هر مذهبی آمده بودند نه مردم عادی. در صدا و سیما که همه میبیند نباید مطرح شود.
انقلاب فرهنگی یعنی اخراج اساتید غیر معتقد. زیرا باید این عمل انقلابی صورت گرفت. قبل از انقلاب میتوان این گونه دم از آزادی زد اما بعد از شکل گیری عملا میبینند که این به این شکل شدنی نیست. باید واقع گرا تر بود. همه تیوری ها را نمیتوان پیاده کرد.
از این نظر مباحث شهید مطهری غیر واقع بینانه است. به خاطر عدم تجربه حکومت داری. بعضی مواقع باید سانسور کرد.
بالاخره نمیتوان منکر تاثیر اساتید و متخصصین لاییک بر مردم و دانشجویان شد.
البته آن زمان رسانه به این شکل نبوده است که همه دنیا مطلع از آن شوند. در زمان امام صادق ع این رسانه ها نبوده است.
چند مسأله هست: اولا نگاه شهید مطهری به بحث در مسایل اعتقادی است نه سیاسی. ثانیا بر اساس این نگاه که بگذارید حرف بزنند اما نگذارید خیانت کنند، یعنی یک محیط کنترل شده و تخصصی باید حرف های مخالف زده شود و محیط غیر قابل کنترل نباشد مثل رسانه های اجتماعی امروز.
این جمله خیلی سنگین است که: شهید مطهری نه فقط این است که میگوید اگر آزادی بیان و آرا باشد خوب است، بلکه میگوید یگانه راه ماندگاری اسلام این است که افکار مخالف بیاید. البته معلوم است که فضا نباید عمومی باشد بلکه باید ایزوله باشد که بتوان جلوی نفاق و دروغگویی را گرفت.
مساله دیگر اصل مهم منطقی سخن گفتن است. استفاده از احساسات مردم، مسخره کردن، اغفال، جانب حق گرفتن و … همه می تواند زمینه را برای نفاق و دروغگویی فراهم کند. اگر بتوان این ها را در یک محیطی ایجاد کرد، اتفاقا باید احتجاجات بازارش داغ باشد که اسلام رشد و پیشرفت کند.
